خاطره


سوگل هستم !

داشت رو زمین با انگشت چیزی می نوشت
رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته * ح س ی ن *
طوری که انگشتش زخم شده !
ازش پرسیدن: حاجی چکار میکنی ؟؟
گفت:
چون میسر نیست من را کام او
عشق بـازی می کنم با نـام ِ او ...

خاطره ای از شهید پازوکی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,ساعت 13:40 توسط Sogol| |


Power By: LoxBlog.Com