سوگل هستم !

I have you and would never leave you...

خوابی دیدم...

خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم

در پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق می زند.

در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم.

یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا!

وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم.

متوجه شدم که چندین با در طول مسیر زندگی ام فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است.

همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است.

این واقعا برایم ناراحت کننده بود و درباره اش از خدا سوال کردم:

خدایا!تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم در تمام راه با من خواهی بود،ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام فقط یک جفت جای پا وجود دارد.نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگربه تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی؟!

خدا پاسخ داد:

بنده بسیار عزیزم!من در کنارت هستم.

وهرگز تنهایت نخواهم گذاشت.

اگر در آزمون ها و رنج ها فقط یک جفت جای پا دیدی...

زمانی بود که تورا در آغوشم حمل می کردم.

کتاب جای پا

نویسنده:پرستو ابراهیمی

نوشته شده در یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:36 توسط Sogol| |


Power By: LoxBlog.Com