دفترخاطراتم


سوگل هستم !


دفتر خاطراتم را ورق میزدم...

تا خاطره ای از با هم بودن به یاد آورم...

هر چ گشتم همه اش تنهایی بود و تنهایی بود و تنهایی

انگار با رفتنت خاطره های با هم بودنت هم طاقت ماندن نیاورده بودند

آری آن ها هم رفته بودند .......


نظرات شما عزیزان:

taraneh
ساعت0:55---14 آبان 1391
زیبا بود.
کاش باران بگیرد …
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم … و خلاص…


سپیده
ساعت18:56---13 آبان 1391
سلام عزیزم عیدت مبارکپاسخ:ممنونم

.:.:.* خانوم بلا *:.:.
ساعت10:36---13 آبان 1391
راستی خانومی منو لینک کن
منم شما رو لینکیندم


aghil
ساعت22:04---12 آبان 1391
عالی بود عیدتون هم مبارک

سپیده
ساعت15:01---12 آبان 1391
خیلی قشنگ بود عزیزم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 12 آبان 1391برچسب:,ساعت 14:37 توسط Sogol| |


Power By: LoxBlog.Com